رفته بوديم خونه آوا جون و نانا...
٥شنبه ساعت 7 عصر راه افتاديم سمت خونه آوا جون، 9 شب رسيديم...جاده خيلي شلوغ بود. عمه فريبا با محمد و هانيه هم اونجا بودن...البته بعد از عقد عمو و خاله رفته بودن كه يه مدت پيش نانا بمونن...آخه عمه فريبا دوباره ني ني دار شده اونم كاملا" ناخواسته...اين مدت هم طبق معمول ويار شديد داشته همراه با معده درد و بي اشتهايي زياد... خدا بقيشو بخير كنه. به گفته خودش الان ني نيش 50 روزه است. ان شاا... به سلامتي و راحتي اين روزا و ماهها را پشت سر بذاره و ني نيشو دنيا بياره! خلاصه وقتي رسيديم عمه خواب بود. يه ساعت بعدش آوا جون و عمو مجتبي هم كه رفته بودن ويلاي عمه رويا، اومدن خونه. ديروز تو با هانيه و محمد كلي بازي...